جلوههایی از رسم عاشقی در
غزلهای سعدی
محمدامین فصحتی «سینا»
شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی، این ستاره همیشه درخشنده آسمان شعر و انسانیت، شگردهای گوناگونی را برای هرچه بیشتر دلپذیر شدن غزلهای خود به کار میبندد، علاوه بر حس بالایی که بر غزلهای جناب شیخ حکمفرماست و نیز سادگی همراه با استواری در بافت جملات در هر غزل، شگردی محتوایی نیز پیش چشم اوست که در بیشتر غزلهایش کاربرد دارد و به رسم عاشقی راوی در این قالب شعری مربوط میشود. رسم عشق ورزی سعدی بر این منوال است که هم به قهر و هم به لطف معشوق خرسند است و از این بابت نه تنها گلهای ندارد و خشمی از خود نشان نمیدهد بلکه از فحوای کلام چنین بر میآید که عاشقی دست به سینه در نهایت خضوع و فروتنی و رضا و تسلیم هر گونه حکم معشوق را میپذیرد، این شیوه سبب میشود که مخاطب ارتباطی عمیق با راوی برقرار کند و به تعبیری این روند محتوایی را در حالتی مقایسهای بسنجد و در مجموع با آن همذات پنداری کند. یکی از نمونههای بارز این گونه از شگرد سعدی در غزل، در غزل معروفی با این مطلع دیده میشود:
خوبرویان جفا پیشه وفا نیز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند
در بیتهای بعدی این غزل، ادب، تسلیم و رضا موج میزند و جالب اینکه سعدی درخواستی را که از معشوق دارد مستقیماً بیان نمیکند چرا که در غیر این صورت کلام لطفی نداشت، همچنین «نیز» در مصراعهای زوج این غزل که جزء ردیف است بار معنایی بالایی دارد و منظور سعدی را یعنی همان خواهش غیر مستقیم، به خوبی و با سرعت به مخاطب میرساند:
پادشاهان ملاحت چو به نخجیر روند
صید را پای ببندند و رها نیز کنند
نام من گر برود بر دهنت باکی نیست
پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند
تا اینکه در بیت آخر تواضع سعدی به سر حد کمال میرسد و حتی درخواست غیر مستقیم خود که همان وصل معشوق باشد را در نهایت ادب و رضا تخطئه میکند:
سعدیا! گر نکند یاد تو آن ماه، مرنج
ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند
شاعر خرسند و ثابت قدم در رضا و تسلیم تحت هیچ شرایطی احترام گذاشتن به معشوق را از یاد نمیبرد:
به تیغ اگر بزنی بی دریغ و برگردی
چو روی باز کنی بازت احترام کنند
او در کار معشوق دخالت و اظهارنظر نمیکند چرا که «رشتهای بر گردنش افکنده دوست، میبرد آنجا که خاطرخواه اوست»:
می ندانم خطر دوزخ و سودای بهشت
هر کجا خیمه زنی اهل دل آنجا آیند
جلوههای عرفان و معرفت با بیتهای فروتنانه سعدی پیوندی سخت برقرار میکند:
مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشست
مَبُر ای یار که ما از تو نخواهیم برید
فوران اخلاق شاعر در این موارد از رضا و تسلیم تبدیل به فضیلت پایبندی و تعهد نسبت به پیمان عاشقانه او با معشوق میشود.
و اما غزل معروفی از جناب سعدی با این مطلع را نباید از یاد برد که سخت با موضوع این مقاله در ارتباط است:
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
بیشتر بیتهای این غزل دربردارنده آمیزهای از رضا و پایبندی را در خود حفظ کرده است:
نظرات شما عزیزان: