آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

                        (  یاخالق اللوح والقلم)     چهاردهم تیرماه با «روز قلم»

              

               

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 دی 1398برچسب:قلم,موسیقی,کتاب,, :: 19:53 :: توسط : آوا رضایی

به مناسبت 28 اردیبهشت یاد سال خیام بزرگ
هوای خاکستری جبر
(ایرج زبردست)
هرچه فکر نگاه می‌کند و ابتدا را در آغوش می‌گیرد جز برهوت بهت در او وسیع نمی‌شود، انگار جهان در این برهوت بی‌انتها مکث کرده است و حرفی از خواب و خاک نیست. حتی زمان جلوی آیینه ترک‌خورده، عمر موهایش را شانه نمی‌کند، چیزی جز - نیست - نفس نمی‌ریزد و حسی دور و یک‌ریز در حجم تعریف، بی‌تعریف می‌شود. احساس می‌کنم همه‌چیز از همان روز نخست روی پیشانی سرد بخت راه رفته و عنکبوت اختیار، بر چهره همه ثانیه‌ها، تار جبر تنیده است. یک روز از راه خواهد رسید، روزی که به زودی هرکسی با فکر جاری خیام، آب از چشمه زلال زمان خواهد نوشید. شاید این باور در کسی راه نرود: انگار هزارها هزاره است که ساقی نیشابور را می‌شناسم، حس می‌کنم: تک‌تک رباعی‌هایش با حوصله‌ای به وسعت ازل از میکده چشم‌های مرگ نوشیده‌اند (...) این پرانتز پر از حرف‌های خیام با من است، همان که در پیاله اختیار عکس رخ جبر را می‌دید. بی‌گمان حضور خیام نیشابوری در ادبیات‌فارسی غنیمت و نعمتی است که شکر آن، چنان نفس‌کشیدن بر تک‌تک فارسی‌زبانان واجب است، بی‌تردید اگر خیام در ادبیات ما متولد نشده بود حضور و تاثیر شاعران بعد از او کمرنگ‌تر از تصویری بود که امروز با ما حرف می‌زنند. با نظر من کلمات کوزه، جام، ساقی، میکده و... همه را در ادبیات فارسی با نام روشن خیام می‌شناسند، خواسته یا ناخواسته این کلمات بعد از وفات خیام در شعر فارسی نمودِ بسیاری پیدا کرده است، خیام با جاری‌کردن همین چند کلمه قسمت اعظمی از ادبیات فارسی را مشغول تفکر دم‌غنیمتی و نام بلند خویش کرده است. کافی است از شعر حافظ بزرگ یا دیگر شاعران فارسی‌زبان این کلمات را با منها هم پیاله کنیم، خواهید دید آوار زاهدانه و موریانه‌واری بر ادبیات ما سایه خواهد ریخت. این نکته را نیز باید با انعکاس هم چهره کرد: پیش از خیام این کلمه‌ها نزد اهالی- سرایش و نوشت- کاربرد داشته‌اند، اما قاطعانه می‌توان گفت: این خیام ازل‌نوش بوده است که آنها را در جان خمار ادبیات فارسی جرعه‌جرعه جاری کرده است. سایه هزارساله خیام بر ادبیات فارسی حتی زمان را به حیرت و مکث فرو برده است. این نکته را همین‌جا راه می‌شوم: چشم‌های من بیشتر با چشم‌های صادق هدایت در جست‌وجوی خیام، جام‌های ثانیه‌خیز مرگ را نوشیده است. نسخه محمد‌علی فروغی و تحقیقات فیتز جرالد، ژیلبر لازار و کریستین سن نیز در این مسیر، فانوس‌های بسیاری را در شب‌های تاریک بی‌خبری من ریخته است. خیام یعنی تماشای عقل تازیانه‌خورده، یعنی مینیاتور بغض، یعنی فریاد بی‌پاسخ اولین و آخرین آدم در پای حصار زمان، یعنی شگفت، یعنی حضوری به پهنای ابدیت، یعنی دیروز، امروز، فردا. و تا - هستی - نفس می‌کشد، خیام با لبخند معنا دارش در آسمان فکر خواهد درخشید. حرف‌های بسیار زیادی داشتم و دارم، اما سایه‌های سیاهپوش با کمند طلسم، کلام معترف مرا در حصار - هیچ مگو - کشیده‌اند، حرف دیگری در من نمی‌چرخد، امید به زودی خورشید سحر‌پوش حقیقت، با امضای آبی و آسمانی‌اش بر سایه‌های مه‌زده و این هوای مردد خاکستری بتابد، تا تاریخ، تکثیر بامداد را دوباره در ما لبخند بزند. چنین باد.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:ایرج زبردست,, :: 16:32 :: توسط : آوا رضایی


باید
آغاز شوی
با بوسه ای
و بر اتفاق
عبور کنی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:سایه,کتاب,شاعر,شعر,, :: 10:15 :: توسط : آوا رضایی

شمس: واژگونگر ارزش‌ها
بسیاری از چیز‌ها را كه دیگران، بد و "شر مطلق" می‌شمارند، مانند "عدم متابعت از شریعت" و "سماع" را، شمس، بطور مشروط، "نیك" می‌داند. شمس، حتی آب توبه، بر سر "ابلیس" ــ مظهر شر مطلق ــ می‌ریزد. او را، بهنگام، محجوب، آرزمگین، مددكار، و دلسوز انسانش، معرفی می‌كند:
"آن شخص توبه كرد، و عزم حج كرد در بادیه، پای آن مرد، از خار مغیلان، بشكست. قافله رفته، در آن حال نومیدی، دید كه آینده‌ای، از دور می‌آید. ] به دعا[ گفت:
ــ به حرمت این خضر كه می‌آید، مرا خلاص كن! ] آن رهرو[ پای در هم پیوست، و او را به كاروان، رسانید. در حال، گفت:
ــ بدان خدائی كه بی‌‌هنباز (شریك) است، بگو كه تو كیستی كه این فضیلت تراست؟
او دامن می‌كشید، و سرخ می‌شد، و می‌گفت:
ــ ترا با این تجسس، چه‌كار؟ از بلا، خلاص یافتی، و به مقصود رسیدی!
گفت:
ــ بخدا كه دست از تو ندارم، تا نگوئی!
گفت:
ــ من ابلیسم! اگر آدمی، خود پاك باشد، "ابلیس" را، چه یارای آنست كه گرداگرد او گردد، و او را زیانی رساند؟! (ش160)
ب-19

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:شمس,سهروردی,, :: 10:12 :: توسط : آوا رضایی

ابوالقاسم لاهوتی در سال 1266 در کرمانشاه به دنیا آمد . پدر پیشه کفش دوزی داشت و هر دو شاعر و آزادی خواه بودند . وی در خانه پدر با محیط ادبی کرمانشاه آشنا شد و در شانزده سالگی به کمک مالی یکی از دوستان خانواده برای تکمیل تحصیلات به تهران رفت .در سال 1284 اولین غزل او که مظمومی آزادی خواهی داشت در روزنامه حبل المتین کلکته انتشار یافت و تا اندازه ایی برای او شهرت به ارمغان اورد شاعر وارد جریانات سیاسی شده و در انقلاب مشروطه در صف فدائیان آزادی قرار گرفته و با مستبدان جنگید . لاهوتی روزگاری در شمار درویشان بود ولی معلوم نیست در چه سالی و چگونه این راه زرا برگزیده آما بنا بر بعضی از اشعارش در سنین جوانی از حیران علیشاه که از درویشان نامدار کرمانشاه بود پیروی میکرد .پیدا نیست که او تا چه سنی در جرگه درویشان به سربرده و چرا سرانجام پشت به همه چیز زده لاههوتی علاوه بر زبان فارسی به زبانهای تازی ، عربی ، فرانسوی ف ترکی و روسی آشنایی داشت و ترجمه های زیادی از آن زبانها به زبان فارسی دارد ..یکی از ویژگی های شعر لاهوتی اینست که شاعر خود را در تنگنای قافیه قرار ندادهو تا اندازه ای آزاد کرده و اوزان عروضی را هم بیش و کم به هم ریخته تا بتواند سخنش را در کوتاهترین و رساترین کالبد که میشود به گوش مردم رساند .شورانگیز ترین دیدگاه لاهوتی میهن و میهن پرستی اوست او با آنکه سالیان دراز دور از ایران به سر میبرد و یک کمونیست بود یک دم از مهینش غافل نشد و همواره به یاد ان بود و به ایرانی بودنش میبالید .
تنیده یاد تو در تارو پودم میهن ای میهن بود لبریز از عشقت وجودم میهن ای میهن
تو بودی کردی از نابودی و با مهر پروردی فدای نام تو بود و نبودم میهن ای میهن
به هر مجلس به هر زندان به هر شادی به هر ماتم به هر حالت که بودم با تو بودم میهن ای میهن
به دشت دل گیاهی جز گل رویت نمی روید من این زیبا زمین را آزمودم میهن ای میهن
دل لاهوتی همیشه از ویرانی و بی سرو سامانی کشورش اندوهگین بود
به نامه ات وطنم را نوشته ام آزاد به رخ ز دیده ام از شادی آب می آید
من آن مبارز ایرانم که از وطنم فقط به یادم تیر و طناب می آید کنم چو فکر از آن خلق و آن ستم کانجاست به دل غم و به تنم اضطراب می آیدوی شعر های زیادی در راه مشروطه سروددر ایران ، چون به ضد ظلم شاهی به پا شد بیرق مشروطه خواهی مجاهدها ز هر سو دسته دسته به زیر سرخ پرچم عهد بسته به دفع خصم ازادیی مردم مسلح آمدند اندر تهاجم کنون از چهل شد سال از آن دم ولی چون روز پیش آید به یادمکه من هم رهبر یک دسته بودم به راه خلق پیمان بسته بودلاهوتی در ژاندارمری به صورت غیابی به جرم خراب کاری به اعدام محکوم شد که سبب شد لاهوتی به عثمانی بگریزد در آنجا تحت تاثیر صابر - شاعر به نام قفقاز - قرار گرفت و شیوه رئالیسم - به کار بردن شعر طنز به حربه مبارزه سیاسی - از او آموخت بعد سه سال به ایران بازگشت و در کرمانشاه بازشت و روزنامه بیستون را انتشار داد بعد از شکست قوای اروپای مرکزی به استانبول بازگشت و مجله ادبی پانزده را انتشار داددر سال 1300 با میانجی گری حاجی مخبر السلطنه به ایران بازگشت و در آذربایجان وارد خدمت ژاندارمری گشت . در همان سال با گروهی از افسران ژاندارمری با ملیون تبریز هم پیمان شد و به تبریز حمله کرد . حمله کنندگان کل شهر را گرفتند بجز باغ شمال - مرکز قزاقخانه تبریز - اما یک اتفاق غیر منتظره سبب شد که لاهوتی به همراه گروهی از افسران به قفقاز بگریزدسالهای نخست زندگی لاهوتی در بادکوبه و مسکو به دشواری گذشت ولی به زودی زندگیش سرو سامان گرفت و به انجمن های علمی آنجا راه یافت و بسیار زود سرشناس و پرآوازه گشت عنوان شاعر ملی تاجیکستان را گرفت . وی دمی از فرهنگ ایران غافل نبود و هموراه در راه گسترش ان میکوشید . یکی از بزرگترین تلاشهای او برای بالا بردن ارزش زبان فارسی این است که به کمک همسر و ا.ا. استاریکف - فردوسی شناس بزرگ روس - دست به برگردان شاهنامه از زبان پارسی به زبان روسی بوددر سال 1336دفتر زندگی لاهوتی سراینده انقلابی روز ما پس از 73 سال زندگی پر تلاش بسته شد . وی که آرزو داشت در خاک میهن جان دهد و در میهن به خاک سپرده شود در غربت جان سپرد و در همانجا به خاک سپرده شد .


www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:اقبال,اقبال لاهوتی,زبان فرانسوی,ترکی عربی,کرمانشاه, :: 10:10 :: توسط : آوا رضایی

بحش5
.
اما به عکس ، هنگامی که فیلسوف ایمان می ورزد چگونه خواهد بود ؟ باز وضع تراژِیک نیز همچنان وجود خواهد داشت لکن به صورتی دیگر . چرا که [ فیلسوف مومن ] نیز می خواهد در فعالیت معرفت ورزانه خود آزاد بوده و با نظام اجتماعی که در آن ایمان ، ابزار قدرت نظام کلیسایی شده و علم کلام که محدودیتهایی را برای او ایجاد کرده و او را به اتهام فرقه گرایی و ارتداد تعقیب می کند ، درگیر شود . این درگیری ، تعارض همیشگی بین ایمان به مثابه پدیده اولی و رابطه با خدا را با ایمان به مثابه پدیده ثانوی ، هنگامی که در جامعه عینیت پذیرفته و ابراز کننده رابطه با جمعیت دینی خاصی است ، آشکار می کند ، مع الوصف وضع عمیقا تراژیک فیلسوف حتی در آنچه بدان اشاره شده نیز نیست . چرا که فیلسوف چنین وضع تراژیک را همان گونه که هر واقعیت تراژیک زنده را هنگامی که در میان نبوده و او خود را تنها می یابد نیز احساس می کند . لکن هنگامی که او در ژرفای فعالیت معنوی آزادی خویش در جستجوی معرفت ، هر گونه محدودیت و ممنوعیت خارجی را انکار می کند ، در اینجاست که خود را نا توان از فراموش کردن ایمان خویش و از یادبردن آنچه که به واسطه ایمان بر او منکشف شده می یابد . اینجا دیگر مسئله به رابطه بیرونی بین فیلسوف و دیگر انسانها و نمایندگان دین مربوط نمی شود ، بلکه به رابطه عمیق بین معرفت فلسفی فیلسوف و ایمان و تجربه معنوی شخصی او که چشم اندازهای دیگر را می گشاید مربوط می گردد .
سنت توماس آکویناس با نظام سلسله مراتبی – که در آن هر مرتبه ای در نسبت با مرتبه اولی تر به طور همزمان به هم مربوط می گردد و هم آنکه مستقل است – این مسئله را حل کرده است .(7) در این نظام ، معرفت فلسفی چنان عمل می کند که گویی عقیده ای در میان نیست و فیلسوف مسیحی دقیقا همان گونه به معرفت می رسد که ارسطو . ولی در بالاترین مرتبه ، علم کلام قرار می گیرد و فلسفه از نظر سلسله مراتب در مورد قضایای نهایی به آن وابسته است . هنوز در مرتبه بالاتر ، معرفت شهودی قرار می گیرد . تومیسم ( مکتب توماسی ) از این طریق موفق به منتزع کردن هر نوع وضع تراژیک از فیلسوف می گردد چراکه از تعارض میان معرفت فلسفی و ایمان اجتناب می شود . در اینجا به ظاهر فیلسوف آزاد است لکن به واقع به اسارت کامل در آمده ، زیرا آنچه را که در اینجا آن را فلسفه می خوانیم چیزی جز معجونی که تحویل به جزم « دگم » شده نیست . سنت بوناوانتورا ، ( Bonaventure saint ) همین مسئله را به صورت دیگری حل کرده است . به عقیده او ایمان به ذهن ، روشنی و تحول می بخشد .(8) به اعتقاد من این نظر
بین « خدای فیلسوفان » و « خدای ابراهیم (ع) » ، « اسحاق(ع) » و « یعقوب(ع) » همیشه تشابه وجود نداشته که برخورد نیز بوده است . شکل نهایی این تضاد را در هگل که فلسفه را به مثابه سپهری بالاتر از سپهر دین در سیر تکامل روح قرار می داد ، مشاهده می کنیم . به روال سنت ، فلسفه علیه باورهای عوامانه ، عناصر اسطوره ای دین و تسلیم مطلق برخاسته و مبارزه کرده است .سقراط در طریق چنین مبارزه ای قربانی شد و جان باخت .هر چند که فلسفه کار را با ستیز با اسطوره آغاز می کند لکن در پایان ، در اوج معرفت فلسفی به آن باز می گردد

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:بردیایف,معرفت,سقراط,فیلسوف,آکویناس,, :: 10:6 :: توسط : آوا رضایی


فلسفه‌ و روان‌شناسي‌ چه‌ نسبتي‌ دارند؟
روان‌شناسي‌ با فلسفه‌ رابطه‌ي‌ خاصي‌ دارد. نظريه‌هاي‌ خاص‌ روان‌شناختي‌ خيلي‌ بيش‌ از نظريه‌هاي‌ خاص‌ يك‌ علم‌ تجربي‌ ممكن‌ است‌ عملاً بر يك‌ استدلال‌ فلسفي‌ يا نظريه‌اي‌ درباره‌ي‌ خير و شر تأثير بگذارند؛ عكس‌ آن‌ نيز صادق‌ است‌؛ به‌ جزء آنجاها كه‌ روان‌شناسي‌ با فيزيولوژي‌ ارتباط‌ مي‌يابد. روان‌شناسي‌ از اشتباهات‌ فلسفي‌ بيشتر آسيب‌ مي‌پذيرد تا آسيبي‌ كه‌ به‌ جهت‌ عضويت‌ در علوم‌ طبيعي‌ بر آن‌ وارد مي‌شود. اين‌ امر شايد از اين‌ روست‌ كه‌ ساير علوم‌ طبيعي‌ از گذشته‌اي‌ تقريباً دور داراي‌ موقعيت‌ نسبتاً تثبيت‌ شده‌اي‌ بودند و بنابراين‌ زمان‌ كافي‌ براي‌ تبيين‌ و تدقيق‌ مفاهيم‌ بنيادين‌ خويش‌ جهت‌ اهداف‌ خاص‌ خود داشته‌اند، ولي‌ روان‌شناسي‌ اخيراً به‌ صورت‌ علمي‌ مستقل‌ درآمده‌ است‌. تا يك‌ نسل‌ قبل‌ معمولاً روان‌شناسي‌ را داخل‌ در حوزه‌ي‌ كار فيلسوف‌ مي‌دانستند و كمتر آن‌ را به‌ صورت‌ يكي‌ از علوم‌ طبيعي‌ تلقي‌ مي‌كردند. از اين‌ رو روان‌شناسي‌ فرصت‌ كافي‌ براي‌ تكميل‌ فرآيند تدقيق‌ مفاهيم‌ بنيادين‌ خود -هرچند كه‌ از نظر فلسفي‌ بي‌ايراد نباشد- نداشته‌ است‌. مفاهيمي‌ كه‌ به‌ هر حال‌ بايد به‌ صورتي‌ كاملاً روشن‌ تبيين‌ شوند و عملاً قابليت‌ كاربرد يابند. وضعيت‌ فعلي‌ علم‌ فيزيك‌ اين‌ نكته‌ را به‌ اثبات‌ مي‌رساند كه‌ وقتي‌ علمي‌ به‌ مرحله‌ي‌ پيشرفته‌تري‌ نسبت‌ به‌ گذشته‌ مي‌رسد ممكن‌ است‌ مجدداً از جهت‌ مسائل‌ فلسفي‌ با اشكالاتي‌ روبه‌رو شود، به‌طوري‌ كه‌ دوره‌ي‌ استقلال‌ آن‌ علم‌ نه‌ در آغاز تكون‌ و نه‌ در مرحله‌ي‌ پيشرفت‌ آن‌ بلكه‌ در فاصله‌ي‌ بين‌ اين‌ دو دوره‌ قرار داشته‌ باشد. مطمئناً فلسفه‌ مي‌تواند در دوره‌ي‌ بازسازي‌ دانش‌ فيزيك‌ مؤثر واقع‌ شود.

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:روانشناسی,فلسفه,فیلسوف,نظریه,نسل,, :: 10:1 :: توسط : آوا رضایی


.
روح که در معرفت بیدار می شود با ارواح خفته ای که در خواب سنت غنوده اند ، درگیر می گردد. فلسفه با روح ( معنویت ) خام سازش نمی کند .
در جامعه بشری فیلسوفان تنها گروه محدودی را شامل می شوند . به همین خاطر چیزی تعجب انگیز تر از این نیست که شماری این اندازه اندک از انسانها ، تا این حد مورد عداوت قرار گرفته اند ! فیلسوفان و فلاسفه در مقابل خود ، مردان دین ، اهل کلام ، اعضای روحانیت ، دانشمندان ، متخصصان ، سیاستمداران ، مدیران اجتماعی ، مهندسان و صنعتگران و هنرمندان و سرانجام انبوه مردم را دارند . بنابراین چنین به نظر می آید که فلاسفه ناتوانترین مردم جامعه و حکومت هستند ، کسانی که هیچ اهمیتی برای حیات سیاسی و اقتصادی ندارند . مع الوصف ، آن فیلسوفانی که قدرت را در اختیار گرفته اند ، کسانی که می خواهند نقشی در دولت و اقتصاد اجتماعی ایفا کنند ، به نظر می آید همیشه به علل عدیده ای تحمل نمی شوند .
آنها نمی توانند فلسفه را که بدون دلیل توجیه کننده ای برای برخی روحهای خاص ساخته و پرداخته شده و گویی همچون بازی ناکام تفکر غیر قابل استفاده می نماید ، ببخشند . اما آیا واقعا چنین است ؟ نمی فهمیمم چرا بازی یک مشت آدمی که اهمیت نداشته ، این اندازه ناراحتی و تقریبا نگرانی همگانی را بر می انگیزد ؟
یک مسئله پیچیده روانی وجود دارد . اگر حقیقت این است که فلسفه برای بسیاری از مردم غریب است ، لکن این نیز حقیقت دارد که هر کسی که بدون آنکه بداند به عبارتی فیلسوف است . ابزار فنی فلسفه را نادیده می گیریم لکن از استفاده ی اصطلاح فلسفه برای تمسخر یا تظاهر پروا نداریم . واژه متافیزیک در استفاده معمول آن تقریبا کفر است . [ فیلسوف ] متافیزیک را به یک چهره کمیک بدل می کنیم . زمانی چنین بوده ، لکن اکنون نیز چندان دور از حقیقت نیست که هر کسی چه اعتراف بکند و چه نکند ، به مسایل متافیزیکی می پردازد . قضایای ریاضی
نه تنها مذهب که حتی علم نیز به فلسفه حسادت می ورزد . چنانکه دین با علم کلام و علم نیز با در اختیار داشتن انبوه دانستنی ها مدعی رقابت با فلسفه است . میدان نبردی که علم علیه فلسفه به نمایش نهاده دقیقا در همین جاست . این نبرد نه تنها به تدریج رشد فلسفه را کاهش می دهد بلکه در پایان علم با ادعای جهان شمول بودن در صدد انحلال و جایگزینی فلسفه است . این همان چیزی است که آن را اصالت علم می خوانیم . بخش10

 

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:دین,فلسفه,جورج,برونو,مسلمان,عرب,ارسطو,مسیحی,قرون وسطی,فیلسوف,, :: 9:58 :: توسط : آوا رضایی


شايد
سهم ما سايه اي باشد
بلند
يا خاكستر خوابي
بر بيداريمان
يا آوايي
كه تهي مي شود
در نفس .

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:بیدار,خواب,کتاب,رد پا,آوا,سهم,, :: 14:33 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:روحانی, شهرداد روحانی,کنسرت, یانی, گروه,, :: 13:0 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 158
بازدید دیروز : 92
بازدید هفته : 685
بازدید ماه : 793
بازدید کل : 227222
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 158
بازدید دیروز : 92
بازدید هفته : 685
بازدید ماه : 793
بازدید کل : 227222
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1