درین سرای بی کسی اگر سری در آمدی
هزار کاروان دل ز هر دری در آمدی
ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو
اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی
سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد
به سان شعله کاشکی قلندری در آمدی
خوشا هوای آن حریف و آه آتشین او
که هر نفس ز سینه اش سمندری در آمدی
یکی نبود ازین میان که تیر بر هدف زند
دریغ اگر کمان کشی دلاوری در آمدی
اگر به قصد خون من نبود دست غم چرا
از آستین عشق او چون خنجری در آمدی
فروخلید در دلم غمی که نیست مرهمش
اگر نه خار او بدی به نشتری در آمدی
شب سیاه اینه ز عکس آرزو تهی ست
چه بودی از پری رخی ز چادری در آمدی
سرشک سایه یاوه شد درین کویر سوخته
اگر زمانه خواستی چه گوهری در آمدی
از هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج در اسفند 1306 در رشت متولد شد.پدرش از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیسبیمارستان پورسینای رشت بود.هوشنگ در جوانی عاشق دختری به نام گالیا شد وهمین عشق باعثسرودن اشعار عاشقانه شد ابتدا از شاگردان نیما بود وسپس به غزلسرائی روی آورد .گفته میشودکه بعد از حافظ او بهترین غزلسرا است.از آثارش سراب در قالب چهارپاره با مضمونی از تغزلهمراه است.سیاه مشق اثر دوم اوکه شامل بهترین غزلیات آن دوره محسوب میشود. شبگیر که اشعاراجتماعی است وچند برگ از یلدا که روش نوینی را در شعر نو گشود.ضمنا او در زمینه موسیقی ایرانی برجسته بود و مدتی نیز مسئول برنامه گلها در رادیو بود.و خوانندگانی از اشعا ر او استفاده کرده اند
نظرات شما عزیزان: