ای شعله در سامان ما ، آتش زدی بر جان ما
ای مهربان اختر شدی ، در ظلمت هجران ما
جان جرعه نوش جام تو ، دل رازدار نام تو
امشب هویدا شو دمی ، ای کوکب رخشان ما
یک چند در سود و زیان ، یک عمر با فرعونیان !
بازم رهان زین خاکدان ، ای موسی عمران ما !
تا کی دلا در بند تن ، اینگونه غرق خویشتن ! ؟
درمان ما خواهی بیا ، درد است این درمان ما !
آرامش تن را بهل ، صد شعله زن بر جان و دل
چون تا به سر آتش شدی ، بنشین در این باران ما
شمس دل و جانم تویی ، کی لایق جانت شوم ! ؟
جان و دلم فرش رهت ، کی میشوی مهمان ما ! ؟
چنگ و چگور و بانگ نی ، زن مطرب فرخنده پی
امشب به " شمسش" میرسد ، مولای سرگردان ما
نظرات شما عزیزان: