«مارکوزه» نظریه انتقادی را حافظ وضع موجود نمیداند
«مارکوزه» معتقد است که نظریه انتقادی چشم به آینده دوخته است و برای تأیید خود به واقعیات موجود متوسل نمیشود. عینیت علمی هرگز به خودی خود حصول حقیقت را تضمین نمیکند.
هربرت مارکوزه ( 1979-1898 ) فیلسوف و جامعه شناس مارکسیست آلمانی-آمریکایی و از رهبران مکتب فرانکفورت بود.1
او در کنار ماکس هورکهایمر، فردریک پولاک، هنریک گراسمن، آرکادیچ گارلند و والتر بنیامین یکی از بنیان گذاران مؤسسه تحقیقات اجتماعی فرانکفورت بود.
ارتباط فعال مارکوزه با مکتب فرانکفورت و نیز واکاوی های عمیق او در حوزه فلسفه و روانشناسی جمعی ساختارهای نوین سرمایه داری پیشرفته از او چهره ای بی بدیل در محافل دانشجویی و آکادمیک جهان معاصر را نمودار می کند.
خط کشی روشن او با ساز و کارهای حاکم بر نظام سرمایه داری نقش و تأثیر گذاری او را نسبت به دیگر هموندان مکتب فرانکفورت متمایز کرده است.
مارکوزه در «خرد و انقلاب» فلسفه اثباتی یا اثباتگرایی را در مقابل فلسفه جدلی یا دیالکتیکی قرار میدهد و به دفاع از فلسفه و منطق دیالکتیکی میپردازد که به نظر وی مفهوم مرکزی آن را آزادی تشکیل میدهد.
به نظر وی، دو ویژگی اثباتگرایی عبارتند از تجربهگرایی با تکیه بر امور واقع قابل مشاهده، و رد پیشینگرایی متافیزیکی.
مارکوزه در مقاله "مفهوم ذات" با اشاره به اینکه اثباتگرایی دوگانگی ذات و عرض را رد کرده و همه چیز را به واقعیت موجود فرو میکاهد، میگوید نوعی رابطه دیالکتیکی بین ذات و عرض وجود دارد. مارکوزه معتقد است نوعی تعامل بین ذات و عرض، واقعیت بالقوه و واقعیت بالفعل، خاص و عام، تصادف و ضرورت، و شکل و محتوا وجود دارد.
ذات تنها در عرض تجلی مییابد و عرض لحظهای از ذات است. ذات چیزی است که میتواند در عرض تجلی یابد. هستی بالقوه است و عرض، هستی بالفعل. ذات و عرض اجزای یک فرایند تاریخی هستند و ذات در تاریخ ظاهر میشود و بر خلاف برداشت اثباتگرایان، ماهیتی پویا دارد.
بر همین اساس است که انسان میتواند از وضع موجود (عوارض و ظواهر) فراتر رفته و دنیای بهتری بسازد. تفکر دیالکتیکی از واقعیت اجتماعی موجود فراتر میرود تا واقعیت دیگری را بسازد که نطفهاش در واقعیت موجود وجود دارد.مارکوزه میگوید که نظریه انتقادی چشم به آینده دوخته است و برای تأیید خود به واقعیات موجود متوسل نمیشود. عینیت علمی هرگز به خودی خود حصول حقیقت را تضمین نمیکند.2
هر چند نظریه انتقادی بر خلاف اثباتگرایی واقعیت موجود را ملاک و مبنا نمیداند، اهداف نظریه انتقادی صرفاً بر اساس گرایشهای موجود در واقعیت اجتماعی تعیین میشود و آرمانهای آن از دل مبارزات اجتماعی بر میخیزد.
از/درباره مارکوزه کتابهای زیر به زبان فارسی موجود است:
"مارکوزه هربرت، 1367، خرد و انقلاب، محسن ثلاثی، تهران، نشر نقره"، "مارکوزه هربرت، 1380، گفتاری در رهایی، کتابی محمود"، "مارکوزه هربرت، 1381، نفی ها، منجم رؤیا، انتشارات نگاه سبز"، "مارکوزه هربرت، 1362، انسان تک ساحتی، مؤیدی محسن، انتشارات امیرکبیر"، "مارکوزه هربرت، 1349، پنج گفتار، جزایری محمود، انتشارات امیرکبیر"، "مارکوزه هربرت، 1362، بعد زیباشناختی، مهرجوئی داریوش"، "باتامور تام، 1380، مکتب فرانکفورت، ترجمه: حسینعلی نوروزی، نشر نی" و "نجف زاده رضا، 1381، مارکسیسم غربی و مکتب فرانکفورت، انتشارات قصیده سرا".
ر.عصر